ای کشیده سر سحرگاهان در این میدان
ای گرفته طعمه پیچیده ای را باز بر منقار
ای بلند سرد بی رفتار
میوه های دیگری را بر فراز شاخ خشکت چشم می دارم
ای عبوس ای دار